مدل رفتاری C | همه چیز درباره دیسک
مدل رفتاری C | همه چیز درباره دیسک
مدل رفتاری C | همه چیز درباره دیسک
ویژگیهای عمومی و رفتاری:
افراد گروه C که با رنگ آبی هم شناخته میشوند، دو ویژگی درونگرا و وظیفهمحور را دارند. Cها افرادی واقعگرا، متفکر، پایدار، سنتی، حقیقتجو، منطقی، حسابگر، شکاک، عمیق، مراقب، سیاستمدار و قابلاطمینان هستند. آنها افرادی محتاط و هوشیار بوده که قبل از هر اقدام، خوب تأمل میکنند. Cها دوست ندارند اشتباه کنند آنها معتقدند «دو بار اندازهگیری کن، یک بار ببر!»
این افراد به طور ذاتی عاشق درک حقایق هستند و قادرند یک طرح منطقی را به خوبی برنامهریزی کرده و آن را دنبال کنند. افراد C عمیقاً معتقدند «برنامهریزی کن برای کارت و کارکن برای برنامهات». آنها مقتصد و حسابگر بوده و مفاهیم اقتصادی را خیلی خوب و البته بهتر از دیگران – به خصوص افراد گروه I- درک میکنند و به کار میگیرند، به نحوی که اگر بودجهای را برای هزینه کردن درباره مسئله خاصی به آنها اختصاص دهند، به همان اندازه یا حتی کمتر از آن خرج میکنند.
این افراد بسیار دقیق بوده و بطور معمول متون روزنامهها، دستورالعمل دستگاهها و حتی نوشتههای روی دیوار را ویرایش و اصلاح میکنند. در واقع آنها دوست دارند اطمینان حاصل کنند همه چیز در کمال صحت و دقت انجام میشود. Cها افراد با صلاحیتی هستند که، سعی میکنند از تجربههای پیشین خود درس بگیرند و برای آینده برنامهریزی کنند. به عبارتی آنها به خوبی میدانند که میدانند آن چه را میدانند!
افراد C وظیفهمحور بوده و وظایف خود را به نحو شایسته انجام میدهند. آنها به قدری درگیر کار میشوند که زمان کمی را برای تفریح، استراحت یا تعطیلات آخر هفته با افراد خانواده اختصاص میدهند. افراد این گروه انتقادگرانی حرفهای هستند. آنها بهتر از هر مدل رفتاری دیگری میتوانند موقعیتها را تجزیه و تحلیل نمایند. Cها توانایی خارق العادهای در دیدن وقایع پشت پرده دارند و میفهمند به راستی چه اتفاقی در حال وقوع است. ما همیشه در سمینارها، مباحث کارگاهی و اموزشی خود به شرکتکنندگان تأکید فراوان کرده تا پیش از هر اقدام و تصمیمی با یک فرد از گروه C مشورت کنید زیر آنها قادرند تمام زوایای پنهان کار که از چشم شما دور مانده است را ببینند و تجزیه و تحلیل نمایند.
از دیگر ویژگیهای شاخص این گروه، میتوان به کنجکاوی و پرسشگر بودن بیش از حد این افراد اشاره کرد. آنها همواره راههایی را برای گرفتن اطلاعات و راستی آزمایی آن جستجو کرده و آنها را بهبود میبخشند. از لحاظ ویژگیهای ظاهری این افراد، اغلب پوششی ساده، سنتی و مرتب داشته، با نزاکت و بسیار تمیز میباشند. صدای آنها یکنواخت با احساس کم بوده و حرکات بدن کمی دارند. تلفنهای آنها کوتاه، رسمی، مختصر و مفید است. Cها ظاهری سرد، موقر و آرام دارند و هیجانات گروه I، مهر و اشتیاق گروه S و قاطعیت و انرژی زیاد گروه D در آنها کمتر دیده میشود.
Cها هم مانند افراد گروه S شروع کننده صحبتها نیستند و اصولاً حریم شخصی کوچکی دارند. این افراد اغلب سرد، رسمی و جدی بوده و کمتر علاقه دارند دیگران را با اسم کوچک یا حتی لحنی صمیمی مورد خطاب قرار دهند. از دیگر ویژگیهای این افراد، قانونمداری زیاد آنهاست. آنها تابع بی برو برگرد قوانین و دستورالعملها هستند و حتی گاهی نمیتوانند درک کنند که چرا دیگران این کار را نمیکنند. در واقع این افراد با این تعبیر یکی شدهاند که «حتی اگر به ضررت هم باشد ولی باز هم از چارچوبها پیروی کن».
افراد گروه C تحمیلکننده نیستند و تسلیم خواستههای دیگران میشوند. آنها نیازی ندارند رهبر گروه باشند و همین که بدون دردسر از دیگران پیروی کنند و در کنار سایرین لحظات آرامی داشته باشند، برای آنها کافی است. Cها بسیار کمالگرا هستند و زندگی را جدی و سخت میگیرند. من همیشه در جلسات گروهی خود در وصف کمالگرایی افراد این گروه از یک مثال کاربردی استفاده میکنم.
زمانی که در دبیرستان بودم دوستی داشتم که امروز فهمیدم که مادر او قطعاً از گروه C بوده است. به یاد دارم او در یکی از امتحانات مدرسه نمره ۱۸ گرفته بود و مادرش در جواب او گفته بود: «پسرم تو میتوانستی نمره ۲۰ بیاوری» بعد از مدتی در امتحان بعدی او نمره ۲۰ گرفت مادرش وقتی متوجه شد گفت: «پسرم با این توانایی که داری میتوانی امسال معدل ۲۰ بگیری» او آن سال در امتحانات نهایی مدل ۲۰ گرفت و خوشحال به سمت خانه دوید تا به مادرش اطلاع دهد و او را شاد کند. فکر میکنید وقتی مادرش کارنامه او را دید چه گفت؟ «پسرم فکر کنم باید مدرسهات را عوض کنی این سطح کلاس برای تو کم است!» به نظر شما اگر مادر او الگوی رفتاری C بالا ندارد پس متعلق به چه گروهی است؟
افراد این گروه بسیار باوجدان و حقطلب بوده و قدرت تحلیل بالایی دارند. آنها پشتکار فوقالعادهای داشته و بسیار علاقهمند به دانستن جزئیات هستند. البته اعضای گروه S هم عاشق جزئیاتی هستند که به مردم ربط دارد اما آنها علاقهای به دانستن چیزهای کوچک درباره همه چیز مانند گروه C ندارند. افراد این گروه به سختی جزئیات یک داستان را اشتباه میگویند. آنها به انجام کارهای ظریف و فکری مانند ساختن پازل یا حل کردن جدول کلمات متقاطع علاقه دارند. آیا تاکنون در بخش سرگرمی مجلات و روزنامهها دیدهاید که نوشتهاند که «اشکال تصویر زیر در چیست؟» یا میان دو شکل زیر تفاوتها را بیابید، بی شک این سرگرمی توسط یک گروه C طراحی شده یا حداقل این افراد بهترین گزینهها برای حل آن خواهند بود.
Cها عاشق تصحیح کردن هستند، نه به خاطر این که بهتر از دیگرانند بلکه آنها فقط میخواهند بر حق باشند. «ارزش هر کار به انجام دادن درست آن کار است». در واقع این افراد معتقدند کار آنها یک گواه برای آنهاست و به همین علت کارها باید درست انجام شود. از این رو تا زمانی که مطمئن باشند حق با آنهاست ذهنیت و موضعشان را نسبت به ایده خود تغییر نمیدهند و در برابر اراده شما متقاعد نمیشوند. همچنین این افراد دوست دارند همه چیز را تحت نظارت و کنترل داشته باشند، در این صورت همیشه میدانند چه خبر است.
افراد C بسیار دقیق، راسخ و ثابت قدم هستند. شما میتوانید ساعت خود را با آنها تنظیم کنید و به مسیری بروید که آنها میگویند. هم چنین این گروه هم مانند Sها اهل ثبات و تکرار هستند و تمایل دارند هر کاری را به شیوه سابق خود انجام دهند. آنها اعتقاد دارند اگر این کار یک بار جواب داده، چرا آن را تغییر دهیم؟ این افراد به تکرار شیوههای سابق احساس بهتری نسبت به گروه های I و D که اغلب بر ان اعتراض میکنند، دارند.
تنوع که ویژگی اصلی افراد نیمه بالای نمودار است برای گروه C نوعی خطر و ناامنی حساب میشود. زیرا آنها ترجیح میدهند به آنچه میدانند اتکا کنند. امنیت و ثبات نیازهای مهم افراد این گروه است. Cها افرادی محتاط، با چشمانی مشتاق هستند، آنها ترجیح میدهند هر چیز را آرام و پله پله به انجام برسانند و عجلهای برای رسیدن به مقصد ندارند. ما همیشه میگوییم افراد این گروه دوندگان دوی استقامت هستند.
Cها اصولاً در صحبتها و سخنان خود، رعایت حال دیگران را میکنند ولی اگر جایی احساس کنند حرف مخاطب پشتوانه منطقی ندارد یا حق فرد دیگری در حال ضایع شدن است بسیار رکگو، تند و صریح میشوند. در واقع این ما هستیم که باید بیاموزیم دنیای آنها دنیایی کاملاً منطقی و بر پایه حق است و زبان تند و تیز آنها نماینده دنیای درونی خود میباشد. در اصل بزرگترین چالشی که افراد این گروه با آن مواجه هستند این است که معمولاً حق و حقیقت را میگویند اما مردم اغلب دوستان راستگو و برحق که مدام به آنها تذکر میدهند را نمیخواهند، آنها دوستانی میخواهند که همراهشان باشند، ببخشند و فراموش کنند.
کلیدیترین کلمه برای افراد گروه C دقت و کیفیت است. آنها هر چیزی را با حساب و کتاب دقیق و برنامه از قبل طراحی شده انجام میدهند. آنها اهداف بلندمدت دارند و میدانند در هر لحظه چه میخواهند یا چه باید بگویند. این افراد برعکس گروه S از عقلی خود پیروی میکنند نه قلبشان، آنها قادرند در هر لحظه هر چیزی را روی ترازوی ذهن خود ریخته و آن را تجزیه و تحلیل کنند و البته بعضی مواقع هم با دید منفی این کار را انجام میدهند. حتی ما می توانیم فکر Cها را وقتی این مطالب را میخوانند تصور کنیم.
«این گروهبندیها و نوشتهها دیگر چیست! دستهبندی کلی انسانها آن هم در چهار گروه، مسخره است!» و این دقیقاً همان منظور ماست که میخواهیم بگوییم، عکسالعمل آنها اغلب دیدگاهی منفی و انتقادی دارد. اجازه دهید در همین جا در جواب افراد این گروه بگوییم ما هرگز انسانها را در چهار گروه دستهبندی نمیکنیم بلکه تا اینجا فقط چهار گروه را معرفی کردیم و هر انسانی ترکیبی منحصر به فرد از هر چهار گروه رفتاری است. از Cهای عزیز میخواهیم صبور باشند زیرا ما در فصل آینده درباره ترکیب گروهها به صورت کامل شرح خواهیم داد و به پاسخ سوالهای ذهنی آنان خواهیم پرداخت. اکنون فقط با دقت و آرامش به خواندن ادامه مطلب بپردازید و به منطق و قدرت پاسخگویی ما به سوالات ذهنی خود ایمان و اطمینان داشته باشید.
البته شاید این دیدگاههای منفی و بدبینانه افراد گروه C، در نظر سایر گروهها به خصوص افراد گروه I و S یک شاخص رفتاری منفی باشد ولی فراموش نکنید ما قرار گذاشتیم درباره خوب یا بد، بهتر یا بدتر بودن، هیج یک از گروهها قضاوتی انجام ندهیم زیرا وجود همه گروهها برای ارتقا و تکامل بشریت لازم است. یک گروه I شوق پرواز در سر میپروراند و به ساخت هواپیما و بالن میپردازد و یک گروه C خطرات احتمالی را دیده و چتر نجات را برای حفاظت از جان افراد میسازد. همه هدف ما از آموختن این علم این است که بتوانیم کمک کنیم تا با درک نیازها و ویژگیهای رفتاری و شخصیتی نزدیکان مان به حداکثر تعامل دست یابیم.
اجازه دهید با مثالی توضیح دهم که چگونه یکی از دوستانم که الگوی رفتاری I داشت از اطلاعات خود درباره الگویهای رفتاری و شخصیتی DISC جهت بهبود زندگی خود و افزایش مهر و محبت همسر گروه C خود استفاده کرده است.
وی تعریف میکرد که یک روز تعطیل در خانه بوده که همسرش به دیدن یکی از دوستان قدیمیاش میرود. بنابراین دوست من تصمیم میگیرد تمام جزئیات را در زمانی که همسرش در خانه نیست، یادداشت کند زیرا میدانست وقتی او باز میگردد حتما خواهد پرسید که: «در زمانی که من نبودم چه اتفاقی افتاده است.» او از این ایده جدید که به ذهنش میرسد به وجد میآید و هیجان زده میشود – برای یک گروه I عجیب نیست که درباره هر چیز هیجان زده شود حتی یک ایده ساده! – بنابراین او تمام کارهایش را تا عصر مینویسد. «ساعت ۱۰ تماشای سریال ، ساعت ۱۱ شستن ظرفها، ساعت ۱۱:۱۲ برادرت تماس گرفت تا جمعه شب برای شام به منزل آنها برویم و …» به این ترتیب او لیست خود را تا عصر کامل کرده بود. وقتی حدود ساعت ۶ عصر همسرش به خانه باز میگردد میپرسد – همانگونه که انتظار داشت – «وقتی من نبودم چه اتفاقی افتاد؟» بالاخره در تله افتاد! مرد شروع به خواندن لیست کرده و همه چیز را به دقت برای همسرش میخواند. دوستم ادامه داد وقتی به انتهای لیست رسیدم ناگهان ترسیدم که مبادا همسرم به خاطر این کار مرا مسخره کند! ولی در عین ناباوری دیدم اشک در چشمان همسرم جمع شده و میپرسد: «تو عاشق منی، نه؟» در واقع او شاد میشود که میبیند همسرش برای جلب رضایت او لیست تهیه کرده و خود را به زحمت انداخته است. هدف اصلی ما هم همین است که بدانیم گاهی میتوان فقط با استفاده از همین تکنیکهای ساده، علاقه و محبت خود را از روش درست و مطابق با نیازهای مخاطب بر او اثبات کنیم.
از دیگر ویژگیهای افراد این گروه این است که آنها به طور معمول عادل و منصف بوده و حاضرند به اشتباهات خود اعتراف کنند. از طرفی Cها بسیار منظم، مقید و خوشقول بوده و به موقع سر قرارهای خود حاضر میشوند ویژگی دیگر آنها این است که هنگام صحبت کردن به قدری غرق در جزئیات میشوند که ممکن است طرف مقابل را به خصوص اگر از گروه D یا I باشد، خسته و کلافه کنند. در نهایت اینکه Cها نیز مانند افراد گروه S خود را ضعیفتر از محیط دیده و همچون افراد گروه D محیط را نامطلوب ارزیابی میکنند. بزرگترین ترس این افراد مورد انتقاد واقع شدن و اشتباه کردن در کار میباشد. آنها در شرایط فشار و استرس بیشتر خوددار بوده ولی ناگهان به هم ریخته، سختگیر، انتقادی و گریزان از اجتماع میشوند.
درصد فراوانی:
محققان به این نتیجه رسیدهاند که حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد مردم الگوی رفتاری C دارند.
مثال فردی:
اجازه دهید در این بخش هم برای روشنتر شدن ویژگیهای افراد گروه C، به مثالهای کاربردی و تجربههای کاری خود طی سالیان گذشته گریزی بزنیم. به خاطر دارم روزی در یکی از کارگاههای آموزشی خانواده، از حاضرین خواستیم تا در صورتی که تجربه خاصی از تقابل میان گروههای رفتاری با همسران یا نزدیکان خود دارند برای ما تعریف کنند تا آن را مورد بررسی قرار داده و با بسط دادن نمونه مطرح شده، بتوانیم به نتیجه عملی و کاربردیتری برسیم.
مرد جوانی از گروه I داوطلب بیان تجربه شخصی خود شد. او داستانش را اینگونه آغاز کرد: زمانی که به خواستگاری همسرم – که از گروه C بالا بود – رفتم، وقتی درباره او میاندیشیدم همیشه گمان میکردم او سوالهای زیادی در ذهن خود دارد. در آن زمان به خودم گفتم : این دختر فکر میکند من همه چیز را میدانم. بهتر است سریع با او ازدواج کنم قبل از این که او متوجه این تفاوت شود. ناگهان خندید و ادامه داد : «احتمالا همسرم هم گمان کرده» این پسر خیلی شوخ و بامزه است. بهتر است قبل از این که بفهمد من کمی از مردم می ترسم با او ازدواج کنم!
بنابراین ما سریع ازدواج کرده و با هم تشکیل زندگی دادیم. در حالی که کمکم همه چیز متفاوت تر به نظر میرسید. یک ماه از ازدواج ما نگذشته بود که روزی با هیجان به خانه رفتم و گفتم که در هفته آینده توانستهام چند روز مرخصی بگیرم تا با هم به یک مسافرت در جنوب کشور برویم. احساس کردم او الان از خوشحالی به هوا میپرد، در حالی که او کمی فکر کرد و پرسید: هتل رزرو کردهای؟! گفتم: «در این فصل، هتلها خلوت است و میتوانیم آنجا بهترینش را انتخاب کنیم» او کمی فکر کرد و گفت: در طول مسیر به چه شهرهایی میرویم؟ نقشه راه را تهیه کردهای؟ هنوز در بهت از عکسالعمل سرد و بیاحساسش بودم که گفت: ماشین از لحاظ فنی سالم است؟ آن را برای سرویس به تعمیرگاه بردهای تا در مسیر به مشکل بر نخوریم؟
ناگهان فشار زیادی را روی خودم احساسی کردم. گویا او به جای لذت بردن از برنامهای که داشتیم از همین لحظات اول با مقوله سفر مانند یک پروژه عمرانی جدی برخورد میکرد! «با ناله گفتم: نمیدانم!» اصلاً دیگر دوست ندارم به سفر بروم. تو همه لذت آن را از من گرفتی! «در واقع در ذهن خود فکر میکردم او چهقدر بیاحساس و منفیباف است و به طور قطع رفتار و سرگرمیهای من هم برای او یک رفتار غیر مسوولانه به نظر میرسید. از این رو ما آن روز دچار چالش شدیم و هرگز به آن مسافرت نرفتیم. در واقع مشکل ما چیز غیر قابل حلی نبود فقط ما بزرگش کرده بودیم.» ما در آن جلسه و جلسات بعد ساعتها راجع به نحوه به تعامل رسیدن با گروههای مختلف صحبت کردیم.
موضوع اصلی اینجاست که آن زوج درباره سفر رفتن مشکلی نداشتند شاید فقط لازم بود آن مرد بیاموزد با زبانی که یک گروه C نیاز دارد با او حرف بزند و آن زبان شامل کیفیت، ارزش و جزییات پاسخها است. البته من قبول دارم که شناخت و استفاده از زبان مخصوص هر گروه رفتاری، کاری سخت است ولی اگر انسانها نتیجه حاصل از آن را میدانستند قطعاً سختی ان را به جان میخریدند.
در نمودار زیر نشان داده شده است که وقتی ما دیگر الگویهای رفتاری را درک نمیکنیم، فقط آنها را تحمل خواهیم کرد. اما زمانی که به شناخت و درک شاخصهای رفتاری افراد دیگر میپردازیم، در آن زمان یک تغییر مهم در زندگیمان رخ میدهد، ما با دیگران به تعامل میرسیم و میتوانیم این موقعیت را جشن بگیریم و این راز اصلی قدم نهادن در دنیای DISC است.
نیاز اولیه گروه C:
اساسیترین نیاز گروه C پاسخهایی با کیفیت است. شما میتوانید به گروه C هر پاسخی بدهید ولی بهتر است بدانید اگر جوابتان خیلی خوب نباشد، گویا اصلاً به آنها جواب ندادهاید. جوابهای شما باید با کیفیت در مؤلفهها باشد. به عنوان مثال وقتی قبل از مسافرت یک فرد گروه C از شما میپرسد «کی میرویم؟» او نمیخواهد بشنود: «فردا» او دوست دارد بشنود «فردا چهار بعد از ظهر که وسایلت را آماده کرده و برای سفر حاضر باشی، شما میتوانی یک چمدان و یک کوله داشته باشی یک ساعت طول میکشد تا به فرودگاه برسیم و احتمالا یک ساعت هم مقدمات بازرسی امنیت پرواز زمان میبرد. وسیله نقلیه نیم ساعت قبل، در جلوی خانه منتظر است تا فرصت کافی برای روبهرو شدن با هر اتفاق غیرمنتظرهای را داشته باشیم» با این حال بعد از این همه توضیح احتمالاً او میپرسد: «اتومبیلی که با آن میرویم سیستم گرمایشی مناسب دارد یا لباس گرم همراه داشته باشم؟!!»
نقاط قوت:
افراد گروه C با استعداد هستند. آنها بسیار متفکر، زیرک و هوشیارند و ظرفیت بالایی برای انجام کارهای بزرگ عقلانی دارند. ذهن آنها همیشه در جستجوی بهترین عقیدهها است. این افراد میتوانند به شدت خلاق بوده و جرقه ایجاد یک ایده خوب را بزنند. در واقع اغلب مردم ایدههای خلاقانه خود را از افراد گروه C گرفتهاند، با این حال آنها نمیدانند چرا مردم ارزش ایدههای آنها را درک نمیکنند. این گروه به صورت ذاتی ذهنی مخترع داشته و تحلیلگران بسیار خوبی هستند.
آنها منتقدانی منصف و عادل بوده که قادرند قوت و ضعف یک کار را کنار هم و بدون هیچ غرضورزی ببینند و آن را تحلیل کنند. افراد گروه C به خوبی میدانند چگونه یک پروژه بزرگ را به اجزای کوچک تقسیم نمایند، زیرا توانایی این افراد در دیدن اجزا و جزئیات پروژهها و تحلیل آنها بسیار بیشتر از دیدن یک تصویر بزرگ کلی از یک کار یا ترکیب کردن آن است.
افراد گروه C قبل از انجام هر کاری راجع به آن بسیار فکر میکنند و با دقت زوایای مختلف کار را میسنجند. آنها با افراد با صلاحیت مشورت کرده و حتی گاهی کار خود و نتیجه تحقیقشان را دو یا چند بار چک میکنند تا مطمئن شوند تصمیمشان درست است. از این رو آنها به طبع، کمتر از دیگران اشتباه میکنند یا زیان میبینند.
همچنین افراد گروه C بسیار کمالگرا بوده و همواره درصدد پیشرفت و تعالی گام بر میدارند. آنها اهداف خود را به خوبی تعیین کرده و برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنند و با تلاش و پشتکار در راستای دستیابی به اهداف خود گام بر میدارند.
دیگر این که Cها دقت، ریزبینی و زیبایی شناختی فوقالعادهای دارند. آنها نظم و انضباط شخصی کاملی داشته، وقت شناسی و قانونمدار هستند. این گروه همواره با سند و مدرک سخن گفته و به دنبال حرفهایی هستند که پایه و اساسی منطقی دارند. همچنین افراد گروه C جدیت، منطق و وظیفهگرایی Dها را در خود دارند و میتوانند به هر چیز که میخواهند به شدت پایبند باشند.
علاوه بر این، افراد این گروه وظیفهشناسی و مسوولیتپذیر بوده و مسوولیت کارهایی را که به عهده میگیرند تا انتها پذیرفته و برای آن تلاش میکنند. آنها همواره به دنبال یافتن راههایی برای کسب موقعیت بهتر هستند و در انجام کارهای خود خستگیناپذیرند. در واقع افراد این گروه قادرند ساعات طولانی و سخت برای انجام با کیفیت مسوولیتی که پذیرفتهاند، زمان بگذارند و آن را حتی بر رفاه شخصی خود نیز مقدم بدانند.
Cها با احتیاط و دقت تصمیم میگیرند، سخن میگویند و اقدام میکنند. به عبارتی آنها، آن چه را که میاندیشند میگویند و درباره آن چه میگویند فکر میکنند و اغلب هم درست به هدف میزنند. Cها متفکرانی عمیق و اندیشمندانی باصلاحیت هستند و کوتاهترین فاصله بین دو نقطه از یک خط صاف را میدانند.
از دیگر ویژگیهای مثبت افراد این گروه میتوان به وجدان بالا، خلقوخوی متعادل، سیاستمدار بودن ، پشتکار، صبوری و قدرت شنوندگی بالای آنها اشاره کرد.
خانمهای گروه C کدبانوهایی تمیز، مرتب و خوشسلیقه و البته سختگیر هستند. آنها به تفریحات خود هم به چشم یک مسئولیت مهم نگاه کرده و حتی برای گردش و پیادهروی یا یک میهمانی دوستانه برنامهریزی میکنند و روی برنامه خود، فکر خواهند کرد. این گروه معتقدند زندگی ایدهآل، زندگی است که سخت ولی منصف باشد. آنها به قدری منصف هستند که میتوانند به راحتی به اشتباهات خود اعتراف کرده و مسوولیت خطاهای خود را بپذیرند. از این رو همواره به عنوان افرادی امین و مورد اعتماد میتوانند در جامعه به حساب آیند.
از آن جایی که افراد گروه C پایانهای ناگهانی و غیر منتظره را دوست ندارند، اصولا در کارها، تجربیات خود و سایرین را به کار میگیرند و همین موجب میشود تصمیماتی پختهتر و حساب شدهتر اتخاذ نمایند. Cها بیش از هر گروه دیگری توانایی انجام کارهای ظریف و جزئی را داشته و در صورت امکان کارها را سازمان یافته انجام میدهند.
نقاط قابل بهبود:
شاید سختترین جنبه زندگی Cها روبرو شدن با طبع منفیگرا و انتقادی آنهاست به نحوی که حتی اگر سعی کنند آن را کنترل کنند باز ممکن است از کنترل آنها خارج شود. ما به طور معمولی Cهای بالا را انسانهایی خرده گیر، انتقادگر و بدگمان میشناسیم. آنها بیشتر تمایل دارند به جای این که بدانند چه چیزهایی درست است، ببینند چه چیزهایی اشتباه است. به عبارتی آنها بیشتر به جای نیمه پر، نیمه خالی لیوان را میبینند.
Cها قدرت خطر پذیری بالایی ندارند، زیرا میترسند شکست بخورند. این افراد از اشتباه کردن، شکست خوردن و به عبارتی سرزنش شدن بیزار هستند و البته همین ترس از اشتباه آنها را از دیدن تصویرهای بزرگ تر دور نگه میدارد، از این رو بیشتر کارهای بی خطر و حساب شده را ترجیح میدهند. در واقع آنها تمایل دارند روی یک زمین امن بایستند و از دیگران انتقاد کنند.
به علت طبع کمالگرای افراد گروه C آنها تمایل دارند همیشه عالی و متمایز باشند. هرچند گاهی خود آنها هم میدانند که عالی نیستند ولی دوست ندارند آن را بپذیرند. در کل زمانی که کسی به خطای آنها اشاره کند گرچه در ظاهر نشان نمیدهند، اما بیشک آن فرد دیگر جایگاه اولیه خود را در زندگی آنها نخواهد داشت. افراد گروه C میتوانند بسیار کینهتوز باشند. آنها مشکلات، حرفهای ناخوشایند و اتفاقات بد زندگی خود را تا سالیان سال فراموش نکرده و در ذهن خود نگه میدارند. همچنین افراد این گروه، هرگز کسانی را که به آنها بدی کردهاند را از یاد نمیبرند. به عبارتی Cها همه چیز را یا سیاه میبینند یا سفید. برای آنها هیچ چیز خاکستری نیست.
از آنجایی که افراد این گروه خواهان محیطی امن و آرام هستند، گلایهها و نگرانیهای خود را در قالب نیش و کنایه زدن مطرح میکنند زیرا آنها نمیتوانند مانند Dها وارد بحث و چالش شوند یا همچون Iها، مشکلات خود را فراموش کنند.
افراد گروه C میتوانند خود محور باشند، البته آنها اصولاً یا حق دارند یا حداقل فکر میکنند حق با آنها است. کلمهی «فکر میکنند» تأکید بر این دارد که آنها چگونه از الگوی رفتاری خود استفاده میکنند. نکتهی دیگری که در اینجا میتوان به آن اشاره کرد این است که افراد این گروه علیرغم داشتن دانش کامل و حتی در زمانهایی که حق با آن هاست، اغلب پس زده میشوند و دیگران دوست ندارند به حقانیت خود اعتراف کنند. در واقع چرا مردم باید کسی که ادعا میکند «همه چیز را میداند» و قیافه حق به جانب دارد را دوست داشته باشند؟
از دیگر نقاط قابل بهبود افراد این گروه میتوان به وظیفهمحور بودن بیش از حد و برخوردهای جدی، رسمی، سرد و خشک آنها در زندگی اشاره کرد. به عبارتی آنها تمایل زیادی به غیراجتماعی بودن دارند، بنابراین برای طبع گرم و برقرار کردن روابط دوستانه با سایرین ارزش کمی قائل هستند به نحوی که حتی اگر پای صحبتهای یک فرد با شاخصی C بالا بنشینید، رفتن به یک اردوی تفریحی شاد، میهمانیهای دورهمی دوستانه، رفتن به شهر بازی، شرکت در یک کنسرت پاپ و حتی آب بازی کردن وقایعی عجیب و حتی جلف به حساب میآید.
مورد دیگر این که افراد گروه C اغلب انعطافپذیری زیادی ندارند و به افکار خود و راهشان بیش از هر چیز اعتقاد دارند. به عبارتی آنها فکر میکنند راه آنها بهترین راه و البته گاهی تنها راه موجود است. از این رو Cها به کارهای فردی علاقه دارند زیرا گمان میکنند، خودشان میتوانند هر کاری را در سطح عالی انجام دهند.
از دیگر نقاط قابل بهبود افراد گروه C این است که آنها تئوریپردازهایی قوی هستند و گاهی آنقدر درگیر جزئیات میشوند که کلیات و هدف اصلی کارشان را فراموش میکنند. پس ممکن است در ارائه یک گزارش یا شرح یک واقعه آن قدر درگیر جزییات آن شوند که حوصله سایرین را سر برده و آنها را خسته و کلافه کنند.
افراد گروه C هم مانند Sها اهل ثبات و پایداری بوده و با تنوع بیگانه میباشند. در واقع برای این افراد تنوع، بوی خطر میدهد. این افراد بیش از هر گروه دیگری درگیر مسائل کاری و شغلی خود میشوند و از طرفی چون توانایی انجام و تمرکز روی چند کار به صورت همزمان را ندارند – ترجیح میدهند یک کار را تا انتها تمام کرده و بعد به سراغ کار بعدی بروند – بنابراین کارهای در دست خود را مقدمتر از رفاه شخصی یا روابط دوستانه و خانوادگی خود میدانند، از این رو در زندگی خانوادگی خود اغلب نیازهای احساسی و روانی نزدیکان خود را به طور کامل برآورده نخواهند کرد و حتی گاهی احساسات آنها در طول زندگی مدام کاهش یافته و جای خود را به منطق و تفکر میدهد.
دیگر این که Cها بیشتر از این که به محیط پاسخ دهند به آن واکنش نشان میدهند. زمانی که Cها در شرایط سخت و بحرانی قرار گیرند واکنشی منفی و تند از خود بروز میدهند و در صورتی که به آنها بگویید اشتباه میکنند، پاسخ خوبی به شما نخواهند داد. زیرا این افراد تمایل زیادی دارند که همیشه درست باشند و این یک بار سنگین است که هر لحظه بر دوش بکشند. البته پس از هر مباحثه آنها راجع به گفتههای خود و مخاطب فکر میکنند و اگر احساسی کنند حق با او بوده است به اشتباه خود اعتراف خواهند کرد.
نقطهی دیگر قابل بهبود برای این افراد این است که، آنها بسیار حساس و زودرنج بوده و چون کمی طبع بدبینانه هم دارند موجب میشود، بیشتر راجع به دیگران قضاوت کرده و هر حرف یا حرکتی را به خود یا شرایطشان ربط دهند. پس ما همیشه به نزدیکان افراد گروه C بالا توصیه می کنیم بیشتر مراقب سلامت روحی و جسمی آنها باشند، زیرا این افراد بیش از هر گروه دیگر با خطر افسردگی، وسواس و بدبینی تهدید میشوند.
در نهایت اینکه افراد این گروه پایبندی و تعصب بالایی نسبت به اعتقادات فردیشان دارند که برای انعطافپذیری و تغییر نگرشهای اولیه بیش از سایر الگویهای رفتاری نیاز به تلاش و ممارست دارند. حتی گاهی همین طبیعت انها موجب میشود که این افراد از شنیدن ایدههای خوب دیگران هم اجتناب کنند.
پیشبینی ما این است که قطعاً افراد این گروه، در ابتدا بیشترین مشکل را در درک مفاهیم این کتاب داشتهاند. این به این دلیل نیست که آنها نمیتوانستند این مطالب را پردازش و تحلیل کنند، بلکه فقط آنها اعتماد نداشتند که دانستن این مطالب لازم باشد و حتی اگر آن را بپذیرند گمان میکردند که این موضوع بیوفایی به استانداردها و الگوهای ذهنی آنها محسوب میشده است که شخصیت و رفتار خود را برای بهبود زندگی خود و اطرافیان خود تغییر دهند. زیرا برای افراد گروه C بسیار دشوار است که برای حل مشکلات شخصی خود از یک مشاور یا درمانگر کمک بگیرند چون اعتقاد دارند ممکن است همه انسانها مشکل داشته باشند، ولی آنها قطعا اشکالی ندارند و البته خود این دیدگاه بزرگترین مشکل آنهاست.
C در خانواده:
افراد گروه C خواستار یک زندگی چارچوبمدار، ایدهآل، آرام، امن، به دور از میهمانیهای مکرر، با ثبات و کمالگرا هستند. محیط زندگی آنها همیشه مرتب و تمیز بوده و هر چیز در سر جای خودش قرار دارد. درست است که شاید نظم و قوانین جاری در خانه یا میزان کنترلهای صورت گرفته توسط والدین گروه C گاهی برای فرزندان سخت و خسته کننده باشد، اما نمیتوان منکر شد که این والدین قادرند فرزندان بسیار خوبی را تربیت کنند. زیرا آنها علاوه بر این که با کودکانشان دلسوز و ثابت قدم هستند، اصولی مانند رعایت زمانبندی، پیروی از دستورات و قوانین جاری در خانه و جامعه، رعایت نظافت، نظم و حتی پایبندی به اصول اخلاقی و سنتها – مانند احترام به بزرگترها – را بهخوبی از همان کودکی به آنها آموزش میدهند.
یکی دیگر از ویژگیهای رفتاری پدرها و مادرهای گروه C، سختگیری بیش از حد آنهاست. این افراد برای حفظ نظم و انضباط خانه تلاش زیادی میکنند و همواره برای پیشرفت و رشد افراد خانواده خود قدم بر میدارند. کودکان با الگوی رفتاری C اغلب در دوران مدرسه خیلی خوب ظاهر میشوند. زیرا علاوه بر داشتن هوش و استعداد، قدرت تفکر و پشتکار فوقالعادهای داشته و افرادی دانشبنیان هستند. این فرزندان از همان سنین کودکی وظیفهشناس بوده و تکالیف مدرسه خود را بدون اعتراض یا نیاز به تذکر والدین در موعد مقرر انجام میدهند.
بعید میدانم شما هم کودکی با الگوی رفتاری C بالا در اطراف خود سراغ داشته باشید که روزی بدون انجام تکالیف مدرسه یا حتی گاهی مرور و تحقیق درباره موضوع درس جلسه آینده، در کلاس درسی خودش ظاهر شده باشد.
افراد C با دیدی بسیار جدی به زندگی نگاه میکنند و دوست ندارند مورد تمسخر قرار بگیرند. آنها اعتقاد دارند، انسانها به دنیا آمدهاند تا کاری را به جد و اصولی انجام دهند و آن را به حد کمال رسانده، خدمتی بکنند و بروند.
شاید اگر شما هم فردی از گروه C بالا در اطراف خود داشته باشید، قبول دارید که کمتر شاهد هستیم که وی با فرزندان خود کشتی بگیرد، تفریح کند یا با هم به یک برنامه طنز یا بازی سرگرمکننده ساعتها بخندند. این افراد اصولاً برای مسوولیتهایی که به عهده میگیرند آسایش خود را به خطر میاندازند البته تا زمانی که این قضیه یک ایده و نگرش شخصی باشد زیاد مشکل ساز نیست، ولی مشکل از آنجایی شروع میشود که انسانها به صورت فردی زندگی نمیکنند. همه افراد در اطراف خود، خانواده، همکاران یا دوستانی دارند که باید بیاموزند با آنها به تعامل برسند.
تصور کنید یک فرد گروه C فرزندی از گروه I داشته باشد. فرزند وی به طبع الگوی رفتاری خود، تمایل به یک زندگی اجتماعی، شاد، پرهیجان و پرانرژی دارد در حالی که پدر یا مادر C بالا تمایل دارد ببیند فرزندش در ساعت مقرری از خواب بیدار شده و مشغول مطالعه دروس خود شده و پس از آن به جمعآوری و مرتب کردن اتاقش میپردازد که این کاملاً با طبع یک فرد گروه I در تناقض است. در واقع Cها باید بپذیرند که هیچ کدام از سه گروه شخصیتی دیگر نمیتوانند تا این حد به دنیا جدی، رسمی و وظیفهای نگاه کنند. البته درست در جایی که همان فرزند I از به تعامل رسیدن و درک والدینش ناامید شده، میتواند ببیند که آنها با چه تلاش و سختی برای بهبود زندگی، رضایتمندی و خوشبختی فرزندشان تلاش میکنند به نحوی که شاید اگر با کسانی که به عشق فرزندان یا افراد خانواده یا نزدیکان خود، توانستهاند بیماریهای سخت و لاعلاج را شکست داده، یا بارها زمین خوردهاند و از صفر شروع کردهاند تا یک زندگی ایدهآل برای خانواده خود بسازند صحبت کنید، بی شک اکثر آنها از افراد گروه C خواهند بود.
درست است که شاید این افراد ترجیح دهند احساسات خود را کمتر به زبان آورند و خانواده، همکاران یا دوستانشان آنها را در ظاهر افرادی سرد و بی احساس بدانند ولی در حقیقت این افراد عمیقترین احساسات و مسوولیتپذیری را نسبت به نزدیکان خود دارند. اطرافیان این افراد هم بهتر است درک کنند که Cها بیشتر با عقلی خود زندگی میکنند تا احساس، بنابراین عواطف خود را از طریق سخت کار کردن برای کسب درآمد، تلاش و جدیت در تربیت فرزندان خود بروز میدهند.
کودکان با الگوی رفتاری C محتاط، دقیق، مرتب، امین، راسخ ، ثابت قدم و سرسخت هستند. این کودکان از همان ابتدا قادرند به جای خرید خوراکیهای مختلف پولشان را پسانداز کنند و در نهایت از آن سود ببرند.
Cها حریم شخصی بسیار محدودی دارند و کمتر کسی را در آن راه میدهند از اینرو آنها به سختی دوستانی جدید پیدا میکنند. به همین علت اغلب نزدیکی و صمیمیت با این کودکان و حتی بزرگسالان این گروه بسیار دشوار است. بنابراین آنها دوستان بسیار کم و انگشتشماری داشته و حتی به همین تعداد محدود هم، همه حرفهایشان را نمیزنند. ما همواره به خانواده این افراد توصیه میکنیم در صورت امکان بهتر است اتاق یا حریمی مجزا در اختیار آنها قرار دهند تا در آن به خود پرداخته و آرام باشند. پس از آن به فرزندتان زمان دهید تا کمکم سازگار شده و شما را بپذیرند. در واقع بهتر است بدانید، کودک شما در خلوت خودش آرام و در حال تفکر است و چون بیش از حد نسبت به آنچه در اطرافش رخ میدهد واقعبین است.
کودک گروه C دوست دارد مدام سوال بپرسد و حتی برای کشف دانستههای خود حاضر است، گاهی فرصتهای مهیج زندگی خود را از دست بدهد. توصیه ما به والدینی که کودکی با الگوی رفتاری C بالا دارند این است که بگذارید سوال کند.
از او انتقاد نکنید، یک جو مثبت ایجاد کرده و به او اجازه فکر کردن بدهید و به طور کامل به پرسشهایش پاسخ دهید. در واقع فراموش نکنید این کودکان بیشتر توضیح میخواهند نه توجیه. بهترین راه برقراری روابط دوستانه با آنها، این است که در یک جو آرام و منطقی نشسته و در مورد افکار درونی خود بحث کنید و با صبر و حساسیت این افراد را در فعالیتهای خانواده درگیر کنید.
افراد گروه C به ویژه مردان خانواده به ندرت تصمیمات مالی سریع میگیرند یا حاضرند روی حوزههای ناشناخته سرمایهگذاری کنند. آنها تا زمانی که کاملاً از نتایج یک کار مطلع نشوند و با چندین نفر مشورت نکنند دست به خطرهای بزرگ و حتی کوچک هم نمیزنند، زیرا این افراد دوست ندارند شکست بخورند، به خاطر یک اشتباه سرمایه خود را از دست بدهند یا سرزنش شوند. به عنوان مثال Cها ترجیح میدهند پول خود را در بانک پسانداز کنند تا روی یک پروژه که از نتیجه نهایی آن آگاه نیستند، سرمایهگذاری کنند. حتی اگر پیشبینی بر این باشد که این سرمایهگذاری روی پروژه، سودی چند برابر عاید آنها خواهد کرد. توصیهی ما این است که در لحظات سخت تصمیمگیری کنار آنها باشید و آنها را سرزنش نکنید، بلکه به آنها فرصتی برای تحقیق و جمعآوری اطلاعات داده و این اعتماد را ایجاد کنید که اقدامی که انجام میدهند، در نهایت به نفع خود تمام خواهد شد.
به خاطر داشته باشید که بسیاری از Cها ذهن خلاقی دارند و اگر کمی از خطر کردن نترسند، داراییهای بیشتری خواهند داشت! البته این موضوع تنها به حوزههای مالی محدود نمیشود بلکه Cها به ندرت، بدون فکر به هر کاری در ابتدا پاسخ مثبت میدهند. از طرفی آنها بسیار حساسی و جزئینگر بوده و برای تصمیمگیری در هر حوزه، تمام جزئیات کار را مورد نقد و بررسی قرار میدهند. گرچه در اینجا کمی حسی بدبینی، تردید و دید انتقادی آنها هم به کمکشان می آید، تا با استفاده از مجموع این عوامل تصمیمهای خود به تأخیر بیافتد.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در یک گزارش آماری شهودی که در کلاسهای آموزشی خود به آن پرداختیم به این نتیجه رسیدیم، که اکثر افرادی که تا سنین بالا همچنان مجرد بوده و تشکیل خانواده ندادهاند، از افراد گروه C بالا هستند. در واقع این گروه اهمیتی نمیدهند که تنها باشند زیرا آنها افرادی مستقل و تکلیف گرامی باشند. اما والدینی که فرزندان گروه C دارند لازم است کمی در رفع تردیدها و انتخابهای صحیح به فرزندان خود در شرایط ازدواج کمک کنند در غیر این صورت آنها آن قدر جستجو خواهند کرد تا بالاخره دلیلی برای رد کردن فرد مورد نظر خود پیدا کنند. البته دور از ذهن هم نیست تصمیمگیری توسط فردی حساس، بدبین، خردهگیر، کمالطلب و جزئینگر آن هم برای انتخاب کردن در حوزهای که تمام آینده و زندگیاش را تحتتأثیر قرار میدهد ، کاری بسیار دشوار است.
به والدینی که فرزندان گروه C دارند توصیه میکنیم از استعدادهای آنها در انجام کارهای هنری، از همان کودکی بهره بگیرند و در جهت پرورش آن گام بردارند زیرا کودکان C بیش از هر گروه دیگری در امور هنری انفرادی مانند نقاشی، منبتکاری و حتی موسیقی توانایی و مهارت دارند و با توجه به طبع درونگرا و آرام آنها، فراگرفتن یک هنر میتواند به تخلیه احساسات درونی خود کمک شایانی بکند.
افراد گروه C چه زن و چه مرد به نظافت، نظم و ترتیب حاکم بر منزل بسیار اهمیت میدهند آنها دقیق و همچون ساعت هستند و هر چیز را مرتب، درست و اصولی میخواهند. برای این افراد ظاهر خارجی جلوهای از شرایط داخلی است و میز نامرتب را به نشان ذهن نامرتب میشناسند. ما به خانمها و آقایان توصیه میکنیم اگر دوست دارید همواره مورد توجه و علاقه همسر گروه C خود باشید به ظاهر خود، بوی خوش، فضای منزل مرتب، تناسب اندام، نحوه پوشش و حتی اتوی لباس خود نیز توجه داشته باشید. در واقع اگر همیشه مرتب باشید شما یک امتیاز مثبت برای این که همواره در ذهن و قلب همسر خود باشید، در خود دارید.
Cها کمی حساسی و کینهتوز هستند و به همان اندازه که خاطرات خوب خود را با تمام جزییات در ذهن نگه میدارند، حرفها و خاطرات منفی را نیز هیچگاه فراموش نمیکنند. آنها ممکن است یک سخن ناخوشایند یا حادثهای که گمان میکنند در آن به آنها بدی شده است را، سالیان سال به خاطر داشته باشند. البته گاهی میتوان سکوت و خویشتنداری آنها را به آرامش قبل از طوفان تشبیه کرد. افراد این گروه به طور طبیعی از ایجاد چالش و درگیری در لحظه خود داری میکنند اما اگر تحت فشار قرار گیرند، به اصطلاح به سیم آخر زده و هرآنچه در دل دارند بازگو خواهند کرد، آنها در این شرایط رکگو و با زبانی نیش دار ظاهر می شوند و با واقعیتهای موجود به سمت شما حملهور میگردند. حتی گاهی آنقدر به گذشته بر میگردند که بعید نیست از آنها بشنویم: «به خاطر داری، ده سال پیش هم در چنین شرایطی به من گفتی که …!» بی شک تا این حد خویشتنداری و سپس به زبان آوردن و مرور مشکلات گذشته، میتواند عوارض ناخوشایند جسمی و روحی زیادی را برای افراد این گروه به بار بیاورد. زیرا آنها به شدت خودخوری کرده و به جای حل مشکلات، به هضم آن در دنیای درونی خود میپردازند. بهتر است افرادی با این الگوی رفتاری، برای حفظ سلامت روحی و روانی خود از مشاور یا دوستان نزدیکی که میتوانند با آنها سخن بگویند، بهره ببرند و مشکلات خود را قبل از سرریز شدن با آنها مطرح نمایند.
فرزندان گروه C یا حتی والدین این گروه خیلی اهل جلب توجه نیستند.
آنها علاقهای ندارند که در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند و ترجیح میدهند در پشت صحنه بوده یا حتی به جای معاشرت با دیگران روی پروژههای خود کار کنند یا یک کتاب خوب بخوانند. بنابراین بهتر است والدین این کودکان آنها را به سمت فعالیتهای اجتماعی سوق داده و اطراف فرزندشان را با افرادی از گروه I و انسانهای خوشبین احاطه کنند. تلاش کنید فضایی ایجاد کنید تا این کودکان به اجتماع بروند، او از بخوانند، شادی کنند یا حتی سوت بزنند. فرصتی فراهم کنید تا آنها از جو سرد، خشک و رسمی خود خارج شوند زیرا به صورت بالقوه استعداد زیادی برای افسردگی دارند و باید در محیطهای شاد و مثبت قرار گیرند تا کمی روحیه آنها تعدیل شود.
والدین گروه C کمالگرا هستند و حتی گاهی انتظارات غیرواقعی از کودکان خود دارند. آنها دوست دارند فرزندشان در هر زمینهای بهترین باشد و از سنین خیلی کم نسبت به رفتارهای اجتماعی و فردی فرزندان خود حساسیت نشان میدهند. این والدین منصفانه تادیب میکنند ولی با مضایقه از فرزندشان تعریف میکنند، زیرا معتقدند خوب بودن یا انجام درست کارها وظیفه انسانهاست و در صورتی که چنین نباشند، لازم است مورد بازخواست قرار گیرند. ما همواره به والدین گروه C توصیه میکنیم گاهی از دریچه نگاه دیگران هم به دنیا نگاه کنند. کودکان شما – از هر گروه و الگوی رفتاری که باشند – نیازمند تشویق و حمایت شما هستند. گاهی سختگیریهای زیاد یا نگاه متعالی بیش از حد، میتواند زندگی فرزندان شما را دستخوش نا امیدی و بی انگیزگی کند.
به یاد دارم روزی یکی از دوستانم – که مادرش از گروه C بالا بود – با من در دل میکرد. او گفت: یک بار مادرش به یک مسافرت دو روزه رفته و او – که در آن زمان یک نوجوان از تیپ I بود – تصمیم میگیرد خودش به مناسبت بازگشت مادرش شام درست کند. وی از عصر تلاش خود را شروع میکند تا بتواند از هر لحاظ همه چیز را مهیا نماید. پس از چند ساعت کار کردن مداوم بالاخره شام آماده گشت و زمانی که مادرش میز شام را دید به شدت غافلگیر شد. دوستم تعریف میکرد که بعد از صرف غذا مادرش به او گفت: «غذایت خوب بود ولی تو بینظم غذا درست میکنی. ببین هنوز ماهیتابه کنار گاز باقی مانده و در ظرفشویی چند ظرف کثیف وجود دارد. در ضمن پارچ آبی که سر میز گذاشتهای نصفه آب داشت» او میگوید : «به عنوان یک پسر نوجوان برایم باورکردنی نبود. من آن زمان گروههای شخصیتی را نمیشناختم. البته الان بهتر درک میکنم که مادر من یک C بالا بود و به صحت و دقت کار اهمیت میداد در حالی که من I بالا بودم و فکر میکردم همین که برای شام آن شب غذا درست کردهام او خوشحال و هیجان زده می شود!» منظور ما از بیان این مثال در این جا این است که گاهی والدین C باید بیاموزند که کودکان خود را درک کنند. فرزند او با این کار قطعاً در جستجوی تشویق و هیجان بود و اینگونه ممکن است انگیزه خود را برای همیشه برای این که کاری در راستای خوشحالی دیگران انجام دهد از دست بدهد. از طرفی مادر او هم گمان میکرده است همین که گفته بود «غذایت خوب بوده، ولی …» بسیار کار کرده است ولی شاید بهتر بود مادر او میگفت «نحوه چیدمان سفره تو خیلی خوب است و غذایت بسیار خوشمزه شده، من از این که تو رنگ گلهای بشقاب را با دستمال سفره هماهنگ کردهای خیلی خوشم آمد. اما اگر بیاموزی کمی هم نظم و ترتیب داشته باشی و ظرفها را هم به موقع بشویی بیشک تو در کارت بهترین هستی!». در واقع باید یادآوری کنیم بیشتر اوقات این ما هستیم که عامل موفقیت و شکست، توانمندی یا بیانگیزگی دیگران به خصوص فرزندانمان میشویم. به طور کلی درست است که نوجوانان ۱۰۰% جامعه ما را تشکیل نمیدهند اما بیشک آنها آیندهسازان کشورند.
افراد گروه C به شدت، نسبت به جزئیات حساس هستند و ریز تمام حرفهای شما را به خاطر میسپارند و برعکس افراد بالای نمودار (گروه های D و I) ترجیح میدهند زمانی که با آنها صحبت میکنید، تمام جزئیات قضیه را بدانند. آنها خواستار جوابهای ملموس هستند به عنوان مثال وقتی یک پدر گروه C از فرزندش میپرسد امتحان امروز چه طور بود؟ دوست ندارد بشنود «بد نبود» او علاقه مند است بداند امتحان چند سوالی داشته، شما در چه سطحی بودهاید و فکر میکنید چه نمرهای، کسب مینمایید. هرچند گاهی صحبت کردن درباره جزئیات حوصله افراد را سر می برد، اما بی شک Cها شنوندگان بسیار خوبی هستند.
افراد گروه C در سختیها همواره کنار شما خواهند بود. گرچه این افراد مانند افراد گروه S به همدلی با شما نمیپردازند، اما تمام تلاش خود را میکنند تا به هر طریقی مشکل شما را حل کنند.
افراد این گروه به طور ذاتی تصحیحکننده هستند. مثلاً زمانی که شما بگویید «سرم درد میکند » ذهن آنها به طور ناخودآگاه به جستجوی عوامل ممکن و راهحلهای اصلاحی آن میپردازد و ممکن است در پاسخ بگویند: «چون دیشب پنجره را باز گذاشتی چنین شده» یا «قرص مسکن بخور تا سردردت بهتر شود» در واقع آنها همواره در حال ارائه راهحل هستند. دیگر این که افراد گروه C به تاریخ، اعداد و ارقام بسیار علاقهمندند. آنها عاشق خواندن کتابهای تاریخ یا کتابهای فلسفی هستند و این در حالی است که I ها معتقدند کسانی که تاریخ را مینویسند یا تقویم را نگارش میکنند، سخت ترین کار زندگی را انجام میدهند.
از لحاظ سبکهای یادگیری، گروه C علاقهمندند احساس کنند درس شفاف و قابل درک است و زمانی که بین حقایق و احساسات تقابل ایجاد شود بهتر درس خود را فرا میگیرند. آنها نیازمندند پشت هر درس یک منطق را ببینند. از لحاظ یادگیری دیداری این افراد تمایل دارند درس را حس کنند، نه این که فقط راجع به آن بشنوند بنابراین باید این دانشآموزان را در شرایطی قرار داد که راجع به موضوع مورد بحث، تحقیق و پژوهشی نموده تا آن درس را بهتر بیاموزند یا بهتر است در ارائه مطالب از تصاویر و نمودار استفاده شود. در نهایت هم از لحاظ یادگیری شنیداری Cها به کلمات شفاف و دقیق بهتر گوش میدهند و دوست دارند درسهایی را بشوند که چرا، چه، چهوقت و چگونگی هرچیز را توضیح میدهد. آنها اصلاً علاقهای به نمایشی آموختن مطالب ندارند و این سبک آموزشی را ناکارامد میدانند.
افراد گروه C حساس و زودرنج هستند و چون اعتماد به نفس خیلی بالایی هم ندارند بسیار خوشحال میشوند که تواناییهایشان مورد تقدیر قرار گیرد. این افراد درستکار، با ایمان و بسیار متعصب و پایبند به اصول خود – از جمله اصول دینی – هستند و برای انتقال این مفاهیم و اعتقادات به فرزندان خود بسیار سختگیرانه عمل میکنند. آنها عقاید و اصول خود را به طور کامل اجرا میکنند و نسبت به هر مساله مرتبط مانند اسراف، راستگویی، خدمت به خلق و … بسیار حساسیت نشان میدهند. البته اگر بتوانند این عقاید را به طریقی متناسب با الگوی شخصیتی و رفتاری فرزندان خود به آنها انتقال دهند، میتوانند به هدایت و کمال آنها کمک کنند اما آنچه مهم است این است که برای داشتن فرزندانی معتقد، با ایمان و درستکار بیش از هر چیز نیازمند این هستیم که عشق به خالق و آفریدگار را در دل فرزندانمان بیدار کنیم و وقتی او این احساس نیاز و عشق را در دل خود داشته باشد بیشتر برای آموزش اصول رفتاری و دینی آماده میشود. اما متأسفانه آنچه امروزه – به خصوص از طرف والدین گروه C – شاهد آن هستیم این است که سختگیریهای بیش از حد در اجرای این اصول و عقاید بدون شناخت یا معرفت صورت گرفته و در نهایت این که مسلماً تحت فشار قراردادن فرزندان ممکن است نتیجهی مناسبی به دنبال نداشته باشد. البته علت این امر در این است که به صورت طبیعی و ذاتی Cها گمان میکنند همه افراد باید همه چیز را بدانند بنابراین انجام وظایف و دستورات از الزامات قابل اجراست به همین سبب با سختگیری های بیش از اندازه فرزندانشان را به سمت مسیر مشخص شده خودشان هدایت میکنند و این میتواند مشکلات بیشتری را برای فرزندان این خانواده رقم بزند. علت این که در این جا به ارائه این مطلب پرداختیم این است که تجربهکاری ما طی سالیان سال برای شناخت افراد مختلف و گروهها و الگوهای رفتاری آنها نشان داده است که سختگیریهای زیاد افراد گروه C به علت دیدگاههای قاطع درباره اعتقادات درونی این افراد – به خصوص افرادی که دیدگاههای مذهبی قوی دارند – اغلب فرزندان را در درک صحیح معارف و اصول دینی دچار مشکل میکند.
مورد دیگر درباره افراد گروه C این است که آنها هم مانند افراد S اهل ثبات و پایداری هستند و ترجیح میدهند هر کاری را به شیوه سابق و روی روال قبلی خودش انجام دهند. آنها غافلگیر شدن را دوست ندارند و زمانی که خود را در حوزهای ناشناخته میبینند احساس خطر میکنند، بنابراین تمایل دارند از قبل برای هر کاری برنامه داشته باشند. به طور مثال علیرغم اینکه این افراد همواره خانههای تمیز و مرتبی دارند و دیگران را با این سلیقه و تمیزی خود تحتتأثیر قرار میدهند، ولی عادت دارند از قبل برای ورود هر میهمانی آماده باشند. آنها مهمانهای سرزده را دوست ندارند و هر چیز را سازمان یافته میخواهند.
یکی دیگر از شاخصهای رفتاری افراد گروه C در خانواده، زبان انتقادی و حقیقت گوی آنهاست. آنها از گفتن حقایق و بیان صریح ایرادات دیگران ابایی ندارند و گاهی با این کار اقوام، دوستان و حتی نزدیکان خود را آزرده میکنند زیرا بیشتر افراد اصولاً علاقهای به شنیدن سخنان تلخ و انتقادی – هرچند حقیقت باشد – درباره خودشان ندارند. افراد گروه C به خصوص کودکان این گروه بعضاً در هر زمینهای گمان میکنند، بهترین هستند و به طور طبیعی از همان سنین کودکی فکر میکنند خودشان میتوانند هر کاری را عالی انجام دهند. دیگر این که کودکان باهوش و مستعد گروه C پرسشگران کوچکی هستند که مدام با پرسیدن چراهای خود به دنبال کشف حقایق موجود در پیرامون خود میگردند. توجه کنید آنها نیازمندند بسیار بدانند تا به دیگران با پاسخ دادن به سوالهای آنها کمک کنند. در این شرایط صبوری بهترین فضیلت اخلاقی است که میتوانید از خود ارائه دهید یا همچنین میتوانید از تکنیک «پرسش معکوس» استفاده کنید. به این ترتیب که از آنها بپرسید: «چرا این همه میپرسی چرا؟» این باعث میشود آنها درباره سوالشان و شاید جواب آن با خودشان بیاندیشند و شما هم دمی از پاسخ دادن به سوالهای ذهن فعالی و کنجکاو آنها ارامش یابید.
این افراد به شدت به سلامت مواد غذایی که میخورند، اهمیت میدهند و حتی بعید نیست همواره با خود یک جدول ارزش غذایی همراه داشته باشند. آنها در رستورانها سختگیرانهتر از سایر گروههای رفتاری و شخصیتی رفتار میکنند و اغلب زمان زیادی طول میکشد تا تصمیم بگیرند چه چیزی سفارش دهند. این افراد لیست غذایی را ترجیح میدهند که جزییات مواد مصرفی در آن درج شده باشد. آنها نسبت به طعم و مزه به نسبت سایرین حساستر هستند و به تناسبب وزن و سلامتی خود خیلی اهمیت میدهند. در آخر این که از لحاظ عادتهای خرید، Cها خریداران سنتی، قاطع و اقتصادی هستند که قیمت، کیفیت و ضمانت محصولات مختلف را بارها و بارها با هم مقایسه میکنند و همیشه زمان و مکان حراجیها را بهتر از دیگران میدانند.
اولویت اول برای خرید کردن این افراد این است که، کالاها قیمت مناسبی داشته باشند لذا Cها به طور معمول با لیست خرید خود به فروشگاهها میروند و تنها به اندازه مورد نیاز خود، اجناس و کالا خریداری میکنند و البته در خریدهایشان اصولاً به اندازه – یا حتی کمتر- از قیمت از پیش برنامهریزی شده هزینه میکنند.
C در محیط کار:
افراد گروه C در محیط کار بسیار دقیق، حسابگر، محتاط، هوشیار و با صلاحیت هستند. این افراد طوری کار میکنند که اشتباهی از آنها سرنزند، بدین ترتیب که یک طرح منطقی را برنامهریزی کرده و آن را دنبال میکنند. Cها از تمامی قوانین، دستورالعملها، آییننامههای کاری و انضباطی شرکت یا اداره خود پیروی کرده و همچون ساعت، دقیق، منظم، بسیار با وجدان و درستکار بوده و میتوانند امین اسرار مالی و منافع شرکت باشند.
Cها نیز همچون Sها عضو وفادار سازمان هستند ضمن این که قادرند مدتها بعد از دیگران روی یک پروژه طولانی بمانند و کار کنند. این گروه معمولاً کارهای خود را دو بار چک میکنند تا از دقت و صحت آن اطمینان حاصل نمایند. مدیران C کمتر تفویض اختیار میکنند چون خود را دقیقتر از دیگران میدانند و استانداردهای بالایی دارند. این افراد برای رسیدن به اهداف سازمان نهایت تلاششان را میکنند. آنها مدام در پی یافتن راههایی برای کسب موقعیتهای بهتر و بهبود عملکرد خود هستند.
Cها انجام دادن کارهای پیچیده را دوست دارند. این افراد در انجام امور محوله خستگیناپذیر بوده و کارهای خود را با کیفیت بالا انجام میدهند. در واقع به علت وظیفهمحور بودن زیاد اعضای گروه C، آنها انجام کارهایشان را حتی مقدم بر رفاه و استراحت شخصی خود میدانند و گاهی ساعات طولانی را به انجام وظایفشان در اداره، خانه و … میپردازند. البته آنها کمی خودمحور، منفیگرا، خردهگیر و انتقادی بوده و چون مدعی هستند که هرچیز را بهتر از دیگران میدانند خیلی اوقات از شنیدن نظرات و ایدههای آنها اجتناب میکنند. البته ما توصیه میکنیم دانش و فرزانگی افراد گروه C را صرفاً به خاطر این که طرز برخورد آنها را نمیپسندید از دست ندهید.
Cها میدانند، چگونه یک پروژه بزرگ را گرفته و آن را به اجزای کوچک بشکنند و با کیفیت بالا و در زمان مشخص انجام دهند. آنها حتی قادرند سود یک شرکت را به صورت محافظهکارانه پیشبینی کنند و خرید سهام را وقتی که قیمتها مناسب است انجام دهند. افراد این گروه زیرکی و شم اقتصادی بالایی دارند و ما معتقدیم جهان تا زمانی که Cها کارها را مؤثرتر و اجراییتر میسازند، به پیشرفت خود ادامه خواهد داد.
از دیگر ویژگی های کاری افراد این گروه این است که آنها ترجیح می دهند در گروه های کوچک یا به تنهایی کار کنند تا از صحت و عملکرد درست کارهایشان اطمینان داشته باشند. آنها علاقه مندند همواره کیفیت کارشان مورد تقدیر قرار گرفته شود و از انجام کارهای فنی و تخصصی لذت می برند. افراد C قابلیت انجام کارهای یکنواخت و روزمره را داشته و برای خلقی یک محیط منطقی و همسان تلاش می کنند.
افراد این گروه قادرند تحلیل های عمیقی روی اقدامات انجام شده ارائه دهند و همچنین آنها را مورد نقد قرار داده و برای اصلاح خود راه حل ارائه دهند. فراموش نکنید که C ها عاشق تصحیح کردن هستند. البته در کنار این محاسن باید خاطرنشان کرد گاهی گزارشات تحلیلی یا سخنرانی های این افراد به قدری طولانی ، جزئی و کلافه کننده می شود که نمی توانند نتایج زحمات و دانسته های خود را به درستی انتقال دهند.
سازمانی که مدیران ارشدی از تیپ C دارد به طور معمولی قادر به جهش های چشمگیر یا تحولات بزرگ نخواهد بود، زیرا باید بپذیرید که آنها زیاد اهل خطر کردن نبوده و به ندرت تصمیمات مالی سریع گرفته یا سرمایه گذاری های بزرگ می کنند.
زمانی که با یک فرد از گروه C جلسه دارید بهتر است به این نکات توجه کنید تا بتوانید نتیجه دلخواه خود را کسب نمایید. برای افراد این گروه بسیار مهم است که نظراتشان را بدون یادداشت برداری گوش دهید زیرا آنها خیلی منفی نگر هستند. همچنین ، در برابر این افراد مودب ، دقیق و منظم باشید و سر ساعت مقرر در جلسه حضور یابید و در طول زمان جلسه تلفن همراه خود را خاموش نمایید. هنگام صحبت، جزییات کار را تا جای ممکن ارائه دهید و در زمان ارتباط برقرار کردن با آنها، از رویکرد سازمان یافته و متفکرانه خود حمایت کنید. صریح و مفید سخن بگویید، مزایا و معایب طرح خود را منصفانه ارائه دهید و آنها را با شواهد محکم، محسوس و واقعی قانع کنید. افراد این گروه صحبت های با سند و مدرک را دوست دارند و برای تحلیل سخنان شما تجربیات خود را به کار می گیرند. بنابراین شواهدی دال بر این که صحبت ها و پروژه شما منتج به بهبود کار و عملکردشان می شود ارائه دهید و بالاتر از همه برای پاسخ دادن به هر سوالی احتمالی خود را آماده کنید.
گاهی دیده می شود که افراد گروه C در جلسه ای فقط می نشینند، نگاه می کنند و نظری درباره موضوع مورد بحبت ارائه نمی دهند. در این هنگام مطمئن باشید او آماده است تا نسبت به سخنان شما انتقاد داشته باشد. توصیه می کنیم برای این که در مذاکره با افراد گروه C برنده باشید هیچ گاه صحبت های آنها را قطع نکنید و وارد حیطه مسائل شخصی ایشان نشوید. همچنین نه به اتلاف وقت بپردازید و نه انتظار عجله در تصمیم گیری از طرف آنها داشته باشید.
افراد C تمایل دارند شایسته ترین افراد جمع باشند و هر چیزی را تحت کنترل خود بگیرند ولی با این حال اصراری ندارند رهبر یا نفر اول یک گروه باشند. آنها در هر پست و جایگاهی که باشند کارشان را به بهترین نحو انجام می دهند. این گروه خواستار ثبات و امنیت هستند و ترجیح می دهند کارها را براساس دستورالعمل ها و رویه های اجرایی تعریف شده خودشان انجام دهند. آنها به محل کار خود وابسته می شوند و حتی گاهی یک جابه جایی ساده در میز یا اتاق کار این افراد ممکن است تا مدت ها ذهن آنها را به خود مشغول کند. به طور کلی این افراد زمانی که کارشان قاعده و قانون مشخص داشته یا نیازمند تمرکز، تحلیل و یا ارزیابی موقعیت های مختلف باشند بسیار بهتر از سایر گروه ها ظاهر می شوند. همچنین آنها در تدوین استانداردها و مستندسازی دانش ( مدیریت دانش ) عملکرد بسیار شایسته ای دارند.
C ها بهترین پاسخ را به رهبرانی می دهند که به آنها اطمینان داشته و روش های عملیاتی واضحی داشته باشند، منابعی برای انجام صحیح تکالیف ارائه دهند، عادل و شنوای پیشنهادات افراد باشند. دیگر این که در صورتی که همکار یا مدیر شما از گروه C بالاست مطمئن باشید هیچ چیز به اندازه یک گزارش ناقص و بی دقت، کار کردن بدون تفکر ، پاسخ های غیر شفاف و غیر منطقی یا بر پایه حقایق نادرست نمی تواند آنها را آزرده و ناراحت کند.
C ها کارفرمایان شایسته ای هستند که یک نیاز را مشاهده کرده و دیگران را برای رفع آن بسیج می کنند. آنها سخت گیر بوده و باید با مشارکت بیشتر و خونگرمی، اثربخشی خود را افزایش دهند. توصیه ما این است که مدیران ما می توانند برای انجام کارهای جزئی یا اموری که نیازمند کیفیت است روی این افراد حساب ویژه ای باز کنند.
در نهایت این که افراد گروه C طالب محیطی هستند که انتظارات از عملکرد آنها به روشنی تعیین شده باشد و به کیفیت و دقت اهمیت داده شود. جوّ حاکم، یک فضای فعالی و جدی باشد، فرصت هایی برای نشان دادن مهارت ها یا پرسیدن چراها فراهم گردد و اطلاعات و داده ها در دسترسی آنها قرار گیرد. در این صورت آنها قادرند هر کاری را به بهترین نحو انجام داده و بهبود بخشند.
زمانی در یک تعبیر جالب از افراد گروه های مختلف خواندم که نوشته بود Dها چیزها را خلق می کنند، I ها آنها را می فروشند، S ها از آن حمایت و پشتیبانی می کنند و C ها آن را بهبود می بخشند. در واقع گروه C کمک می کند همه چیز موثرتر و کارآمدتر باشد. ما مدیون آنها هستیم و از این افراد سپاسگزاری می کنیم.
شغل های مناسب گروه C :
افراد گروه C در تخصص های مختلف خوب هستند و بیش از هر شخصیت دیگری می توانند هر کاری را انجام دهند. آنها معلمان و اساتید خوبی خواهند بود زیرا خیلی می دانند و اطلاعات واقعی زیادی دارند که البته به علت روحیه درون گرا و محافظه کارشان تا زمانی که مخاطب را مشتاق و علاقه مند نبینند آن را بروز نمی دهند. اما کسانی که بتوانند پا به دریای دانش آنها بگذارند قطعا اطلاعات زیادی را کسب خواهند کرد.
C ها همچنین مخترعان یا محققین خوبی هستند. آنها توانایی انجام آزمایش های مکرر را – حتی اگر به نتیجه هم نرسند – دارند. در کتابی خواندم که روزی از توماس ادیسون پرسیده شد: «این که بیش از ۲۰۰۰ راه حل مختلف را برای اختراع لامپ به کار گرفتی ، موجب نشد که از کارت دلسرد شوی؟» او پاسخ داد: «هرگز ! من فقط فهمیدم این ۲۰۰۰ روش قطعا جواب نمی دهد. » در واقع شاخص پشتکار همواره به کمک افراد گروه C می آید تا راه های مختلف را برای درک حقایق و انجام پروژه ها استفاده کنند.
افراد گروه C موزیسین و نوازندگان بسیار خوبی هستند. موسیقی عناصر واقعی علمی است و این افراد آن را دوست دارند. C ها نظم خود را در تمرینات روزانه داشته و می توانند آهنگ های خود را دقیقا با صدایی که می خواهند بنوازند. به همین دلیل آنها هنرمندان خوبی خواهند بود.
افراد گروه C در کارهایی که ماهیت منطقی ، یکنواخت، تکراری و نیازمند درگیری زیاد با جزئیات است، بسیار موفق تر از سایرین عمل می کنند. به عنوان مثال آنها حسابداران ، مدیران مالی یا صندوقداران بسیار خوبی هستند. همچنین این افراد به عنوان کارمند بانک می توانند عملکرد بسیار خوبی از خود به نمایش بگذارند.
دیگر این که به خاطر طبیعت عدالت جو و منصف و همچنین دقت، ریزبینی و توجه زیاد افراد گروه C، آنها وکلا ، قضات و منتقدان بسیار برجسته ای هستند. این افراد توانایی این را دارند که محاسن و معایب یک کار را در کتار هم و با نحوی عادلانه مورد نقد قرار دهند. افراد C پزشکان جراح ، دندان پزشکان ، چشم پزشکان و تکنسین های اتاق عمل خوبی هستند. وظیفه گرایی ، طبیعت جدی ، انسان دوستانه و دلسوزانه آنها کمک می کنند تا این افراد در تمام سال های زندگی خود، به سوگندنامه پزشکی خود پایبند بوده و تمام تلاش خود را برای نجات جان بیماران خود انجام دهند.
علاوه بر این افراد گروه C فیزیکدانان ، منجمان و اقتصاد دانان برجسته ای هستند. آنها می توانند شاخص های اقتصادی را به خوبی تخمین زده، تحلیل و بررسی کرده و به درستی از آن استفاده کنند. این افراد در تحلیل بازار بورس هم می توانند به شکلی موثر و سازنده ایفای نقش کنند. در نهایت این که در زمینه های رباتیک ، نانو تکنولوژی یا کارهای نرم افزاری و رایانه ای افراد گروه C می توانند به شکلی توانا و هوشیارانه ظاهر شده و از استعدادهای خود در این زمینه بهره ببرند.
منبع: کتاب دیسک و مطالعات موردی
دیدگاهتان را بنویسید